شعر در مورد
بغل ,شعر در مورد بغلم کن,شعری در مورد بغل,شعر عاشقانه در مورد بغل,شعر
درباره بغل,شعر بغل,شعر بغلم کن,شعر بغل کردن,شعر بغل عاشقانه,شعر بغلم کن
نبی زاده,شعر بیا بغلم,شعر یک بغل,شعر در مورد بغل,شعر بغل و آغوش,شعر بغلم
کن تتلو,شعر بغلم کن شهریار قنبری,شعر عاشقانه بغلم کن,متن شعر بغلم
کن,متن شعر بغلم کن احمدرضا نبی زاده,متن شعر بغلم کن نبی زاده,شعر در مورد
بغلم کن,متن شعر بغلم کن امین حبیبی,آهنگ بغلم کن نبی زاده,آهنگ بغلم کن
نبی زاده Mp3,آهنگ بغلم کن نبی زاده 320,آهنگ بغلم کن نبی زاده,متن آهنگ
بغلم کن نبی زاده,آهنگ بغلم کن احمدرضا نبی زاده,آکورد آهنگ بغلم کن نبی
زاده,دانلود آهنگ بغلم کن نبی زاده,متن شعر بیا بغلم,دانلود شعر بیا
بغلم,شعر یک بغل گل,شعر برایت یک بغل گندم,شعر برایت یک بغل مریم,یک بغل
شعر و غزل,شعری در مورد بغل,شعر عاشقانه در مورد بغل,شعر درباره بغل,اهنگ
بغلم کن تتلو دانلود
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد بغل برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
«یک دست جام باده و یک دست زلف یار»
اینگونه بود ها..! که بغل اختراع شد
سردم شده بدجور عزیزم بغلم کن
یخ کردم از این سوز دمادم بغلم کن
تا باد مرا با خود از این کوچه نبرده
بی دغدغه با دغدغه محکم بغلم کن
دنیا همه مشتاق تو هستند ولی تو
با وسعت شوق همه عالم بغلم کن
شد شایعه غم خورده در این کوچه یکی را
تا آن که نبلعیده مرا هم بغلم کن
این شهر همه در پی حرفند و حسودند
آهسته و پیوسته و کم کم بغلم کن
از لطف تو هر بی سر و پایی شده آدم
امید که من هم شوم آدم بغلم کن
من داوطلب آمده ام تا که بمیرم
اینجاست همان خط مقدم بغلم کن
گیریم که پیش از همه با این عمل زشت
رفتیم جهنم به جهنم بغلم کن
حتی بشود محشر عظمی همه دنیا
ای رهبر دل های معظم بغلم کن
انکحت و زوجت دلم عاقد و شاهد
ای عشق شدم من به تو محرم بغلم کن…!
از من تلخ چرا طعم عسل میخواهـــی
تو چه از این زن زانو به بغل میخواهــی
رد شـــــدی از بغـــــل مسجــــــد و حـــالا باید…
یا بچسبیــم به “تـــو” یا به “مسلمــانی” خویش
نمانده راه زیادی، کنار قبرستان
پیاده میشوم آقا… همین بغل، لطفا
مشکل دیوانه تنها یک بغل آرامش است
از همین رو پیرهن بر عکس بر تن کرده است
یکشنبه است،بوی غزل می دهد تنت
بوی گلاب،بوی عسل می دهد تنت
در انحنای عصر غریبانه ای چنین
انگار باز طعم بغل می دهد تنت
هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد
نسیم یک سبد آیینه در بغل دارد
آغوش واکن ! ابر مرا در بغل بگیر !
بارانی ام شبیه بهاری که پیش روست
صد دو بیتی .صد غــزل ..و حتی یک بغل
شعر های خوب نیمایی تمامش مال تو
تمام آسمان امشب برایت در زمین پهن است
بغل کرده است با دستان سبزش روستایت را
دوای درد درمان سوز این دیوانه دست توست
بغل نه، بوسه نه حتا کمی از بوت هم کافی ست
وای از آن شب که تو مهمان شده باشی جایی
مست با این، بغلِ آن شده باشی جایی
تا به کی در آینه زل می زنی؟!
یک بغل تصویر خالی پیش روست
عشق را مثل عصا زیر بغل جا دادی
به گمانم که کمی پیر شدی ، حرفی نیست
من غرق روسری تو بودم که ناگهان
گفتی: همین بغل… چقَدَر بیهوا عزیز؟!
بغل بگیر مرا یا کنار من بنشین
پلنگ باش و بیاور به پنجه ات چنگم!
در دل طوفانىام از موج خونین باک نیست
مى فشارد در بغل دریا کنار خویش را
گاهی که آرزوست بغل سازیش به مهر
تنها سراب اوست که تصویر میشود
بیا و فرض کن اصلاَ تو برکه ای آرام
بیا و در بغل خود خیال کن قو را
تا ابد دلتنگ می گیرم خودم را در بغل
نیستم گستاخ دیگر فکر آغوشت کنم
می شود بغلم کنی؟؟ محکم، از آنهایی که سرم چفت شود
روی قلبت و حتی هوا هم بینمان نباشد…!
این آغوش را تا یخ نزده..
تا از بغل نیوفتاده باید بچشی
بغلم کن من مقصدم گیسوت نباشد
همه ی دوستت دارم هایم می ریزند گم می شوند.
یک نفر هست که خود نیست ولی خاطرهاش
صبح ِ هر روز مرا سخت بغل میگیرد.
به زودی در آغوشت می گیرم می خواهم
توی بغلت همه اش بمیرم
آخرین بار که داشتی تنت را به من شیرفهم میکردی فهمیدم پرواز دستنیافتنی نیست
پرندهام را بغل کردم و در عطر نارنجهات شناور شدم.
دوست داشتنت را بغل گرفتم وُ دویدم! کاشکی آدمها
با دور شدنشان دوست داشتنشان را هم میبردند
درختان کوچه نمیتوانند یکدیگر را بغل کنند
دستهای آنها را همیشه قطع میکنند
در گلوی من ابر کوچکی ست می شود مرا بغل کنی؟
قول می دهم گریه کم کند.
دنیا را بغل گرفتیم گفتند امن است هیچ کاری با ما ندارد
خوابمان برد بیدار شدیم دیدیم آبستن تمام دردهایش شده ایم!
بغلت می کنم
سینه ات، بازوانت، شانه هات…
این همه زیبایی که در تو جمع شده
در آغوشم پخش می شود
بغلم کن
من از بازگشتِ بی هوای ترسها میترسم.
چیست درین فتنه زار غیر ستم در بغل
یکنفس و صد هزار تیغ دودم در بغل
محو جنون ساکنم شوربیان در بغل
چون چشم خوبان خفته ام ناز غزالان در بغل
ز جوش عشق تو میخانه در بغل دارم
بهشتی از دل دیوانه در بغل دارم
شعر در مورد بغل
روزگاری شد دل افسرده دارم در بغل
جای دل چون لاله خون مرده دارم در بغل
شعر در مورد بغلم کن
آن گنده بغل ما را سر زیر بغل دارد
کینه بکشیم آخر زان کوردل کودن
شعری در مورد بغل
دل برهید از دغل روزگار
در بغل عشق خزیدن گرفت
شعر عاشقانه در مورد بغل
ای از رخت هر خار سامان بستان در بغل
هر ذره را از داغ تو خورشید تابان در بغل
شعر درباره بغل
می چو در او عمل کند رقص کند بغل زند
ز آنک نهاد در بغل خاص عقیق معدنی
شعر بغل
کرده است یا قاصد نهان مکتوب جانان در بغل
یا درجی از مشک ختن کرده است پنهان در بغل
شعر بغلم کن
بنازم در بغل گیرد، چو جان خویشتن، لیگن
بیندازد دگر بار و کند در خاک غلتانم
شعر بغل کردن
مباش ای غنچه اوراق گل مغرور جمعیت
که این پیوستگیها در بغل دارد جدائیها
شعر بغل عاشقانه
انجمن در بغل و ما همه بیرون دریم
بحر چندانکه زند موج کنار است اینجا
شعر بغلم کن نبی زاده
هواخواه تو اکسیر سعادت در بغل دارد
نفس بودم سحر گل کردم از فیض دعاهایت
شعر بیا بغلم
زشتی اعمال دارد برق نفرین در بغل
شاهد حسن عمل را جوش تحسین زیور است
شعر یک بغل
پیچیده ایم نامه پرواز در بغل
رنگ شکستگان پر و بال کبوتر است
شعر در مورد بغل
دل فریبت میدهد مخموری و مستی کجاست
در بغل تا چند خواهی داشت مبنائی که نیست
شعر بغل و آغوش
آئینه گل از بغل غنچه جدا نیست
دل گر شکند سر بسر آغوش وصال است
شعر بغلم کن تتلو
سایه اینجا پرتو خورشید دارد در بغل
زنگ هم چون خلوت آئینه بی دیدار نیست
شعر بغلم کن شهریار قنبری
چو شمع از فکر هستی می گدازم
بغل واکردن جیبم نهنگیست
شعر عاشقانه بغلم کن
ای از خرامت نقش پا خورشید تابان در بغل
از شوخی گرد رهت عالم گلستان در بغل
متن شعر بغلم کن
باز از جهان حسرت دیدار میرسم
آینه در بغل بدر یار میرسم
متن شعر بغلم کن احمدرضا نبی زاده
نی بدنیا نسبتی دارم نه با عقبی رهی
ناامیدی در بغل چون کوشش بیهوده ام
متن شعر بغلم کن نبی زاده
می آید از دشت جنون گردم بیابان در بغل
طوفان وحشت در قدم فوج غزالان در بغل
شعر در مورد بغلم کن
آئینه گل از بغل غنچه برون نیست
دل گر شکند سربسر آغوش وصال است
متن شعر بغلم کن امین حبیبی
این تیرگی که در ورق ما نوشته اند
چون سایه نسخه در بغل آفتاب داشت
آهنگ بغلم کن نبی زاده
دران وادی که گرد وحشتم بر خویش میبالد
رم هر ذره گیرد در بغل چندین بیابانها
آهنگ بغلم کن نبی زاده Mp3
ناله دل کرد رسوا عشق پنهان مرا
نیست ممکن در بغل کردن نهان ناقوس را
آهنگ بغلم کن نبی زاده 320
دل به کوشش آرزو را پخته نتوانست کرد
در بغل نتوان رساندن میوه های خام را
آهنگ بغلم کن نبی زاده
گل ز شبنم در دل شبها نمی باشد جدا
خودپرستان در بغل گیرند شب آیینه را
متن آهنگ بغلم کن نبی زاده
کیست تا آراید او را، کز حجاب عارضش
در بغل مشاطه پنهان می کند آیینه را
آهنگ بغلم کن احمدرضا نبی زاده
خاکساران غافل از احوال عالم نیستند
در بغل آیینه ها دارند این دیوارها
آکورد آهنگ بغلم کن نبی زاده
ندارد داغ عشق گلعذاران حاصلی صائب
برون ریز از بغل زنهار این گلهای بی بو را
دانلود آهنگ بغلم کن نبی زاده
دلت ای غنچه محال است سبکبار شود
تا نریزی ز بغل این زر اندوخته را
متن شعر بیا بغلم
بحمدالله نمردیم آنقدر کز گردش دوران
قدح در دست و مینا در بغل دیدیم تقوی را!